این اظهارات پسر جوانی است که بهدلیل سوءظن به نامزدش وی را به قتل رساند. او که دیروز در جلسه محاکمه اشک میریخت، گفت از کاری که کرده پشیمان است و اولیای دم نیز وی را بخشیدند.روز 18اسفندماه مردی نزد مأموران پلیس پاکدشت رفت و گفت دختر 18سالهاش مفقود شده است. او گفت دخترم برای دیدن نامزدش از خانه بیرون رفت اما دیگر برنگشت. من که نگران دخترم شده بودم با او تماس گرفتم اما جوابم را نداد. از طرفی نامزدش هم در دسترس نیست.
درحالیکه مأموران با ثبت مشخصات دختر ناپدیدشده جستوجوهای خود را برای یافتن وی آغاز کرده بودند، پدر دختر جوان بار دیگر نزد آنها رفت و گفت که نامزدش او را به قتل رسانده است. او گفت: پسر جوان با من تماس گرفت و گفت دخترم را به قتل رسانده و جسدش را در حاشیه پاکدشت رها کرده است.
به کمک اطلاعاتی که این مرد در اختیار مأموران گذاشت، آنها توانستند جسد دختر جوان را در نزدیکی خانه نامزدش کشف کنند اما او گریخته و هیچ ردی از خودش باقی نگذاشته بود. مأموران حتم داشتند متهم از پاکدشت خارج نشده است. بنابر این جستوجوها برای یافتن او آغاز شد تا اینکه چند روز بعد او در جریان بازرسی از یک گلخانه دستگیر شد. او در همان تحقیقات مقدماتی به قتل نامزدش اعتراف کرد و گفت بهدلیل سوءظن وی را به قتل رسانده است. او در ادامه صحنه جنایت را بازسازی کرد و در نهایت پروندهاش به دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.
در جلسه محاکمه که دیروز در شعبه دوم به ریاست قاضی محسن زالی بوئینی برگزار شد، ابتدا پدر و مادر مقتول برای قاتل دخترشان درخواست صدور حکم قصاص کردند. سپس رئیس دادگاه اتهام قتل عمدی را به پسر جوان تفهیم کرد و از او خواست به دفاع از خودش بپردازد. او گفت: مدتی بود که با دختر مورد علاقهام نامزد کرده بودم.
ما علاقه زیادی به یکدیگر داشتیم و میخواستیم بهزودی با برگزاری جشن عروسی زندگی مشترکمان را آغاز کنیم. اما چند روز قبل از حادثه پی بردم که نامزدم به دیدن جوانی غریبه رفته است. وقتی در اینباره از او توضیح خواستم گفت که برای برطرفکردن یک مشکل خانوادگی به دیدن پسرعمویش رفته بود.
متهم درحالیکه اشک میریخت، ادامه داد: روز حادثه نامزدم گفت بهدلیل سوء ظنی که به او پیدا کردهام، میخواهد نامزدیاش را با من بهم بزند. وقتی این حرفها را شنیدم عصبانی شدم. نمیدانم چطور شد اما نانچیکویی که داشتم را دور گلوی او انداختم. وقتی به خودم آمدم فهمیدم که او نفس نمیکشد. تا صبح کنار جسدش اشک ریختم و بعد با پدرش تماس گرفتم و همهچیز را گفتم. وقتی حرفهای متهم به اینجا رسید او رو به پدر و مادر مقتول کرد و گفت: من ناخواسته و از سر عصبانیت دست به این کار زدم. حالا التماس میکنم که من را ببخشید.
با وجود اینکه خواسته اولیه اولیای دم قصاص بود اما وقتی آنها پشیمانی متهم را دیدند، گفتند که از قصاص صرفنظر میکنند اما متهم باید دیه دخترشان را پرداخت کند.به این ترتیب ختم جلسه اعلام شد و قضات دادگاه برای تعیین میزان مجازات متهم به لحاظ جنبه عمومی جرم وارد شور شدند.